عصمت اهل بیتدر این مقاله آیات عصمت پیامبر و اهل بیت (علیهمالسّلام) در قرآن را که دال بر مصونیت از هر لغزش و خطا هست، بحث میکنیم. فهرست مندرجات۱.۱ - هدف بعثت انبیا ۱.۲ - مربی بشر ۱.۳ - اطاعت وجوب الهی ۱.۴ - مشکلات پیامبر غیر معصوم ۲ - جمعبندی و نتیجه ۳ - عصمت انبیا ۳.۱ - آیات هدایت ۳.۲ - آیات اطاعت ۳.۲.۱ - آیه اول ۳.۲.۲ - آیه دوم ۳.۲.۳ - آیه سوم ۳.۳ - آیات اخلاص ۳.۳.۱ - آیه اول ۳.۳.۲ - آیه دوم ۴ - عصمت پیامبر ۴.۱ - آیه اول ۴.۲ - آیه دوم ۴.۳ - آیه سوم ۴.۴ - آیه چهارم ۵ - جمعبندی و نتیجه ۵.۱ - روایات ضرورت عصمت ۵.۱.۱ - روایت اول ۵.۱.۲ - روایت دوم ۵.۱.۳ - روایت سوم ۵.۱.۴ - روایت چهارم ۶ - دلیل عقلی بر عصمت اهل بیت ۶.۱ - دلیل اول ۶.۲ - دلیل دوم ۶.۳ - دلیل سوم ۶.۳.۱ - پاسداری از شریعت ۶.۳.۲ - نقض امر الهی ۶.۳.۳ - نقض غرض ۶.۳.۴ - صاحب معرفت کثیر ۶.۴ - دلیل چهارم ۷ - آیات دال بر عصمت ۷.۱ - آیه تطهیر ۷.۱.۱ - پیام اول ۷.۱.۲ - پیام دوم ۷.۱.۲.۱ - تکوینی بودن آیه ۷.۱.۳ - پیام سوم ۷.۲ - آیه امامت ۸ - جمعبندی و نتیجه ۹ - عصمت اهل بیت در بیان پیامبر ۹.۱ - حدیث اول ۹.۲ - حدیث دوم ۹.۳ - حدیث سوم ۹.۳.۱ - دلالت حدیث بر عصمت ۹.۳.۱.۱ - اولا ۹.۳.۱.۲ - ثانیا ۹.۳.۱.۳ - ثالثا ۹.۴ - حدیث چهارم ۹.۵ - حدیث پنجم ۹.۶ - موارد مستفاد از حدیث ۹.۷ - حدیث ششم ۱۰ - عناوین مرتبط ۱۱ - پانویس ۱۲ - منبع ۱ - مقدمهمسئله عصمت پیامبر و اهل بیت (علیهمالسّلام) جزء مسایل اساسی است، لذا بسیاری از بزرگان درباره آن به گونهای سخن گفته و بحث کردهاند. در این جا از مجموع مباحث آنها به طور خلاصه چند محور طرح و تبیین میشود: ۱.۱ - هدف بعثت انبیااز آن جا که هدف از بعثت انبیا، هدایت و راهنمایی انسانها به سوی حقایق و وظایفی است که خداوند برای بشر تعیین کرده است، و در حقیقت، انبیا و اوصیای آنان خلیفه و نمایندگان الهی در میان بشر و مامور ابلاغ دین خدا و هدایت بشرند، اگر خود آنان به دستورات دین و پیام رسالتشان عمل نکنند و گرفتار لغزشهای علمی و عملی شوند، مردم هیچگونه اعتمادی به آنان پیدا نمیکنند، در نتیجه، اهداف بعثت تحقق نخواهد یافت. بنابراین، حکمت بالغه و لطف خداوند اقتضا میکند که فرستادگان او در هر دو بعد عقل نظری و عملی از مصونیت کامل و عصمت برخوردار بوده، نه تنها دچار معصیت و گناه نشوند، بلکه سهو و نسیان نیز در ساحت قدسی آنان راه پیدا نکند. ۱.۲ - مربی بشردلیل عقلی دیگر آن است که انبیا، گذشته از آموزش و ابلاغ احکام خداوند مسئول پرورش و تربیت مردم نیز هستند، لذا در قرآن کریم آمده است که: (لقد من الله علی المؤمنین اذ بعث فیهم رسولا من انفسهم یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمة). به درستی که خداوند بر مؤمنانی منت گذاشت که فرستادهای از جنس خودشان بر آنها مبعوث کرد تا آیات او را بر آنان تلاوت کند و آنها را تزکیه نموده و کتاب و حکمت بیاموزند. بیتردید، این مهم (تربیت و تزکیهی نفوس) در صورتی تامین خواهد شد که مربیان اصلاح و تربیت، خود ساخته، صالح و از هرگونه معصیت و نقص پاک و منزه باشند، وگرنه به طور مسلم «فاقد شیء معطی شیء» (کسی که خود چیزی ندارد نمیتواند به دیگران بدهد.) نخواهد شد. بند الف و ب در منبع ذیل مطرح شده: [۲]
مصباح یزدی، محمدتقی، آموزش عقاید، ج۲، ص۶۷.
[۳]
سبحانی، جعفر، منشور جاوید، ج۵، ص۳۲.
به همین دلیل، از قاضی عبدالجبار نقل شده که گفته است: چون مردم به حرف کسی که کردارش با گفتارش مطابقت ندارد، اطمینان حاصل نمیکنند، پس واجب است که انبیا از چیزی که سبب عذاب و خروج آنان از ولایت الهی میشود، منزه باشند. [۴]
سبحانی، جعفر، الالهیات علی الهدی الکتاب و السنة و العقل، ج۲، ص۱۵۷.
۱.۳ - اطاعت وجوب الهیدلیل دیگر آن است که اطاعت و پیروی از پیامبران الهی واجب است و اگر آنان معصیت انجام دهند، وظیفهی مردم در مورد آنها دو صورت خواهد داشت؛ اگر او را پیروی نکنند و هر کاری که او انجام میدهد به جا نیاورند، فایدهی بعثت از بین خواهد رفت، زیرا خداوند پیامبران را برای آن فرستاده که مردم از کردار آنها به عنوان سرمشق و الگو استفاده کنند و با بهرهگیری از آن سرمشق، خود را به کمال مطلوب انسانی شان برسانند. و اگر پیروی کنند باید مانند آنان هر کاری را، گرچه خلاف و معصیت باشد، انجام دهند، در حالی که هیچ پیامبری مردم را به گناه فرا نمیخواند و اساسا پیامبران برای هدایت و جلوگیری از معصیت فرستاده میشوند، پس معلوم میشود که گناه اساسا با انگیزهی بعثت ناسازگار است و انبیا نباید گناه کنند. [۵]
جوادی آملی، عبدالله، وحی و نبوت، (تفسیر موضوعی ۳)، ص۲۳۱.
۱.۴ - مشکلات پیامبر غیر معصومنکتهی دیگر آن است که اگر پیامبران معصوم نباشند و گناه انجام دهند، چند محذور و مشکل جدی پیش خواهد آمد: ۱. چون معصیت موجب فسق میشود، پس شهادت آنها پذیرفته نیست و عدم پذیرش شهادت پیامبر نقض غرض رسالت اوست. ۲. اگر پیامبری گناه کند، سزاوار عذاب، نفرین و سرزنش خدا میشود، در حالی که هیچ پیامبری سزاوار عذاب و نفرین نیست. ۳. اگر کسی اهل معصیت باشد، اساسا به مقام نبوت نمیرسد و نمیتواند عهدهدار رسالت شود، چون خداوند فرمود: (لا ینال عهدی الظالمین [۷]
جوادی آملی، عبدالله، وحی و نبوت، (تفسیر موضوعی ۳)، ص۲۳۱ -۲۳۲.
[۸]
سبحانی، جعفر، منشور جاوید، ج۱۰، ص۱۵۲.
[۹]
سبحانی، جعفر، منشور عقاید امامیه، ص۱۱۲.
[۱۰]
طباطبائی، سید محمدحسین، شیعه در اسلام، ص۸۵.
[۱۱]
سبحانی، جعفر، عصمة الانبیاء فی القرآن الکریم، ص۵۳.
۲ - جمعبندی و نتیجهاولا، تنها در سایهی عصمت اطمینان مردم به پیامبران تحقق پیدا مییابد. ثانیا، انبیا، گذشته از بیان احکام دین مسئول تربیت و تزکیهی بشرند. ثالثا، چون اطاعت از پیامبر واجب است، پس هر کاری که انجام میدهد، مردم نیز باید انجام دهند و یا دست کم برای آنان جایز است که انجام دهند. رابعا، اگر پیامبر معصیت کند شهادت او پذیرفته نیست و سزاوار نفرین است و نمیتواند به مقام نبوت برسد. با توجه به موارد یاد شده، عقل، حکم میکند که پیامبران الهی باید در هر دو بعد علمی و عملی از هرگونه نقص و معصیت مصون و معصوم باشند و گرنه اهداف بعثت تحقق نمییابد. ۳ - عصمت انبیاگرچه در قرآن کریم جریان عصمت انبیا همانند عصمت فرشتهگان به طور صریح مطرح نشده، لکن در برخی آیات اشاراتی دربارهی عصمت انبیا که به طور کلی به چند دسته تقسیم میشود: ۳.۱ - آیات هدایتقرآن کریم پس از آن که تعدادی از پیامبران را اسم میبرد خطاب به پیامبر خاتم میفرماید: (اولئک الذین هدی الله فبهداهم اقتده)؛ اینان کسانی هستند که خدا هدایتشان کرده است، پس به هدایت آنان اقتدا کن. در آیهی دیگر فرمود: (من یضلل الله فما له من هاد و من یهد الله فما له من مضل)؛ هر که را خدا گمراه کند، دیگر او را هیچ راهنمایی نخواهد بود و هر که را خدا هدایت کند، گمراه کنندهای ندارد. مفاد آیهی اول آن است که پیامبران هدایت یافتگان هستند و بدون دغدغهی خاطر باید از هدایت آنان پیروی کرد. پیام آیهی دوم آن است که افرادی که تحت پوشش هدایت الهی قرار دارند، هرگز دچار گمراهی نمیشوند. از جمعبندی اینگونه آیات به آسانی معلوم میشود که انبیا چون تحت هدایت الهی قرار دارند، هرگز گناه نمیکنند. شکل منطقی استدلال به این آیات آن است که هر نوع معصیتی گمراهی است و گمراهی در ساحت انبیا راه ندارد، پس معصیت در ساحت انبیا راه ندارد. ۳.۲ - آیات اطاعتدستهی دیگر از آیات قرآن که دستور میدهد بدون قید و شرط باید از پیامبر اطاعت و پیروی کرد، عبارتاند از: ۳.۲.۱ - آیه اول(قل ان کنتم تحبون الله فاتبعونی یحببکم الله و یغفر لکم ذنوبکم)؛ بگو ای پیامبر، اگر خدا را دوست دارید، از من پیروی کنید تا خدا دوستتان بدارد و گناهانتان را بر شما ببخشاید. ۳.۲.۲ - آیه دومدر آیهی دیگر فرمود: (من یطع الرسول فقد اطاع الله)؛ هر کس از رسول خدا پیروی کند، بیتردید، خداوند را اطاعت کرده است. ۳.۲.۳ - آیه سومدر آیهی دیگر فرمود: (و من یطع الله و رسوله و یخش الله و یتقه فاولئک هم الفائزون)؛ و کسانی که از خدا و پیامبرش اطاعت کنند و دارای خشیت باشند و از مخالفت با او بپرهیزند، رستگارند. این دسته از آیات نیز دلالت روشن بر عصمت انبیا دارند، زیرا اولا، مردم را به اطاعت مطلق از پیامبر فرا میخوانند. ثانیا، اطاعت از پیامبر را اطاعت از خداوند میدانند، از این رو، معلوم میشود که انبیای الهی دارای عصمتاند، به همین دلیل، از مردم خواسته شده بدون قید و شرط از آنان اطاعت کنند. ۳.۳ - آیات اخلاصدستهی دیگر آیاتیاند که جریان مخلصین را مطرح کردهاند که عبارتاند از: ۳.۲.۱ - آیه اولدر برخی آیات آمده است که شیطان هرگز قدرت نفوذ در عدهای از انسانها را ندارد، لذا خود اعتراف کرده و میگوید: (فبعزتک لاغوینهم اجمعین الا عبادک منهم المخلصین)؛ به عزت تو سوگند همهی بندگان تو را گمراه خواهم کرد جز بندگان مخلص را. ۳.۲.۲ - آیه دومدر برخی آیات از برخی انبیا به عنوان مصادیق مخلصین یاد شده و چنین آمده است: (و اذکر عبادنا ابراهیم و اسحاق و یعقوب اولی الایدی و الابصار انا اخلصناهم بخالصة ذکری الدار و انهم عندنا لمن المصطفین الاخیار و اذکر اسماعیل و الیسع و ذا الکفل و کل من الاخیار)؛ بندگان ما ابراهیم، اسحاق، یعقوب را به یاد آور، ما آنان را به خاطر یاد سرای دیگر خالص و پاک قرار دادیم، و آنان نیز از برگزیدگان و خوبانند و اسماعیل، یسع و ذوالکفل را که همه از نیکوکاران بودند، به یادآور. پیامبرانی که در این آیه آمده به دلیل جملهی (انا اخلصناهم بخالصة) جزء بندگان مخلص معرفی شدهاند. اگر این آیه در کنار آیهی اول قرار گیرد، به آسانی معلوم خواهد شد که مصداق بارز و قدر مسلم مخلصین که از وسوسهی شیطان کاملا در امان هستند، انبیای الهیاند. از جمعبندی این گونه آیات و با توجه به این که هیچ کسی دربارهی عصمت انبیا قایل به تفصیل نشده و نگفتهاند که عدهای از آنان معصوم و عدهای دیگر غیر معصومند، معلوم میشود که همهی انبیا از مصونیت الهی و عصمت برخودار هستند. همهی بندهای یاد شده در منابع ذیل مطرح شده است. [۲۰]
جعفر سبحانی، منشور جاوید، ج۵، ص۴۱-۴۸.
[۲۲]
مصباح یزدی، محمدتقی، اصول عقاید۲، (راهنماشناسی)، ص۱۴۰.
[۲۳]
سبحانی، جعفر، عصمة الانبیاء فی القرآن الکریم، ص۵۹.
[۲۴]
سبحانی، جعفر، الالهیات علی الهدی الکتاب و السنة و العقل، ج۲، ص۱۶۷.
[۲۵]
جوادی آملی، عبدالله، سیرهی پیامبران در قرآن (تفسیر موضوعی ۷) ص۱۱۷.
[۲۶]
سبحانی، جعفر، منشور عقاید امامیه، ص۱۶۸.
[۲۷]
مصباح یزدی، محمدتقی، معارف قرآن، (۴ و ۵) (راه و رهنماشناسی)، ص۱۵۸.
[۲۸]
مصباح یزدی، محمدتقی، آموزش عقاید، ج۲، ص۶۸.
۴ - عصمت پیامبرعصمت پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در آیات و روایات اسلامی مورد تاکید و تصریح قرار گرفته است. ۴.۱ - آیه اولبرخی از آیات قرآن دربارهی عصمت پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) عبارتند از: (و ما ینطق عن الهوی ان هو الا وحی یوحی)؛ پیامبر از روی هوی و هوس سخن نمیگوید، آنچه میگوید وحی است که از جانب خدا به او القا شده است. ۴.۲ - آیه دومهم چنین فرمود: (ما کذب الفؤاد ما رای)؛ آنچه را پیامبر دیده است، دلش هم آن را به حقیقت یافته و کذب و خیال نپنداشته است. ۴.۳ - آیه سومو نیز فرمود: (ما زاغ البصر و ما طغی)؛ چشم پیامبر از آن عالم آنچه را باید بنگرد، بیهیچ کم و کاستی مشاهده کرده است. ۴.۴ - آیه چهارمو نیز فرمود: (انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا)؛ خداوند میخواهد شما خانواده را از آلودگی پاک و منزه کند. این دسته از آیات، به طور مستقیم مربوط به خاتم انبیاست، اما به دلیلی که قبلا اشاره شد، (عدم تفصیل در عصمت انبیا) معلوم میشود که عصمت از ویژگیهای نبوت است. اینگونه آیات بر عصمت همهی انبیا دلالت میکند. [۳۳]
جوادی آملی، عبدالله، وحی و نبوت، (تفسیر موضوعی ۳)، ص۲۱۳-۲۲۵.
[۳۶]
سبحانی، جعفر، عصمة الانبیاء فی القرآن الکریم، ص۵۲.
[۳۷]
مصباح یزدی، محمدتقی، اصول عقاید ۲ (رهنماشناسی)، ص۱۴۷.
[۳۸]
مصباح یزدی، محمدتقی، معارف قرآن (۴ و ۵)، (راه و رهنماشناسی)، ص۱۱۳.
۲ - جمعبندی و نتیجهاز مجموع آنچه بیان شد، این نکته به دست میآید که: اولا، عصمت انبیا ریشهی قرآنی دارد. ثانیا، آیات فراوانی در قرآن وجود دارد که ناظر به عصمت انبیاست و برابر آن آیات به آسانی میتوان گفت که در حریم قدسی عقل نظری و عملی انبیا هیچگونه وسوسهی شیطانی و نفسانی نمیتواند نفوذ کند و همهی انبیا در هر دو بعد علمی و عملی از مصونیت کامل الهی برخوردار هستند. ۵.۱ - روایات ضرورت عصمتاز منظر پیشوایان دین، عصمت انبیا جزء مسایل ضروری و قطعی بوده و از اصول مسلم است، لذا در روایات فراوان دربارهی آن به تفصیل بحث شده که در این جا به برخی از آنها اشاره میشود: ۵.۱.۱ - روایت اولروزی مامون از حضرت رضا (علیهالسّلام) پرسید: آیا شما نمیگویید که پیامبران معصومند؟ حضرت فرمود: آری، انبیا معصومند. ۵.۱.۲ - روایت دومابن عباس میگوید: از رسول خدا شنیدم که فرمود: انا و علی و حسن و حسین و تسعة من ولدالحسین مطهرون معصومون؛ پیامبر فرمود: من و علی و حسن و حسین و نه فرزندش مطهر و معصوم هستیم. ۵.۱.۳ - روایت سومامام باقر (علیهالسّلام) فرمود: ان الانبیاء لایذنبون لانهم معصومون، مطهرون، لایذنبون و لایزیغون و لایرتکبون ذنبا صغیرا و لاکبرا؛ انبیا گناه نمیکنند، چون همگی معصوم و منزه هستند و هرگز مرتکب گناه چه صغیره و چه کبیره نمیشوند. [۴۰]
جوادی آملی، عبدالله، وحی و نبوت، ص۲۲۷ - ۲۲۸.
۵.۱.۴ - روایت چهارمامیر مؤمنان علی بن ابی طالب (علیهالسّلام) دربارهی عصمت پیامبر اکرم در نهج البلاغه فرمود: لقد قرن الله به من لدن ان کان فطیما اعظم ملک من ملائکته یسلک به طریق المکارم و محاسن اخلاق العالم لیله و نهاره؛ از روزی که پیامبر از شیر گرفته شد، خداوند سبحان بزرگترین فرشته از فرشتهگان خود را بر تربیت و تکمیل او گمارد تا شب و روز او را به راههای بزرگواری و اخلاق نیک سوق دهد. [۴۱]
سبحانی، جعفر، منشور جاوید، ج۵، ص۹.
از آنچه اشاره شد، معلوم گردید که گذشته از دلایل عقلی و قرآنی، در روایات نیز بر عصمت انبیا اصرار شده که در آثار و منابع شیعه و سنی فراوان نقل گردیده است. [۴۲]
جوادی آملی، عبدالله، وحی و نبوت، ص۲۳۹.
از آن میان جریان مناظرههای حضرت امام رضا (علیهالسّلام) در مجلس مامون عباسی با یکی از مخالفان عصمت انبیا است و اصولا یکی از جهاتی که برخی گمان کردهاند مسئلهی عصمت را شیعه در جهان اسلام پدید آورده، همین مناظرههای حضرت امام رضا (علیهالسّلام) است که به تناسب اقتضای شرایط و ضرورت و نیاز زمان دربارهی مسئلهی عصمت انبیا انجام شده است. [۴۳]
سبحانی، جعفر، منشور جاوید، ج۵، ص۱۰.
۶ - دلیل عقلی بر عصمت اهل بیتدر این مجال به دلایل عقلی برای اثبات معصوم بودن اهل بیت (علیهمالسلام) اشاره میکنیم: ۶.۱ - دلیل اولاز آن جا که از دیدگاه شیعه، بعد از پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، اهل بیت (علیهمالسّلام)، به استثنای امور اختصاصی مقام نبوت، عهدهدار همهی وظایف آن حضرت هستند، لذا عقل، حکم میکند که ائمه (علیهمالسّلام) نیز همانند پیامبران دارای مقام عصمت باشند، زیرا اولا، انجام کارهایی که به عهدهی امام است بدون عصمت امکانپذیر نخواهند بود. ثانیا، اگر برداشت امام از آیات قرآن مصون از اشتباه نباشد، نمیتواند حافظ شریعت باشد و هدایت الهی به دست او استمرار یابد، چون در صورت عدم عصمت هیچگاه از احتمال اشتباه و لغزش مصون نیست، در نتیجه، قابل اعتماد مردم هم نخواهد بود. ۶.۲ - دلیل دوماساسا نیاز به وجود امام از آن جا ناشی میشود که مردم خود معصوم نیستند، پس کسی که از هرگونه لغزش علمی و عملی مصون باشد لازم است تا مردم به او مراجعه کنند و با اطمینان کامل تکالیف و وظایف خویش را در مورد دستورات دین به دست آورند. اگر فرض شود که امام نیز همانند سایر مردم در معرض گناه و اشتباه قرار داشته باشد، او خود نیاز به امامی دیگر خواهد داشت و این موجب تسلسل میشود که باطل است، پس امام باید دارای مقام عصمت باشد. ۶.۳ - دلیل سومکارشناس بزرگ مسایل کلامی و اعتقادی خواجه نصیر طوسی در بحث امامت چند دلیل عقلی بر عصمت امام اقامه کرده و گفته است: ۶.۳.۱ - پاسداری از شریعتچون امام حافظ و نگهبان شرع و احکام دین است، لذا باید معصوم باشد، زیرا برداشتها از کتاب و سنت و سایر دلایل مختلف است، پس وجود کسی که دارای مقام عصمت باشد ضروری است تا بتواند از شرع مقدس صیانت و پاسداری کند. ۶.۳.۲ - نقض امر الهیاگر پیشوای دین گرفتار معصیت شود و اشتباه از او سرزند باید به جای اطاعت او را نهی از منکر کرد، در حالی که خداوند در قرآن به اطاعت از او دستور داده و فرموده است: (اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم). ۶.۳.۳ - نقض غرضاگر از امام گناه و معصیت سرزند، نقض غرض لازم میآید، زیرا امام برای آن منصوب میشود که مردم از او پیروی کنند، اگر او دچار معصیت شود نباید مردم از او پیروی نمایند و این نقض غرض است. ۶.۳.۴ - صاحب معرفت کثیراز آن جا که امام و پیشوای دین قاعدتا عقل و معرفتی بیشتر از دیگران دارد وگرنه به امامت نمیرسید، اگر گناهی از او سرزند، درجه و مرتبهی او از همهی مردم پستتر میشود، چون با معرفت و آگاهی کامل از خطر معصیت تن به آلودگی داده است. همهی بندهای یاد شده در منبع ذیل مطرح شده: [۴۵]
عبدالله، جوادی آملی، وحی و نبوت، ص۲۳۴.
۶.۴ - دلیل چهارمچون علمای امت هر چه صالح و باتقوا باشند از خطا و معصیت مصون نخواهند بود، لذا تغییر یافتن برخی معارف دین به دست آنان، گر چه غیر عمدی هم باشد محال نیست، پس عصمت برای امام ضرورتی انکارناپذیر دارد، چرا که در غیر این صورت، دعوت دینی ناقص و هدایت الهی بیاثر خواهد ماند. [۴۶]
طباطبائی، سید محمدحسین، آموزش عقاید و دستورات دینی، ج۱، ص۷۳، بخش ۲.
همهی مطالب مندرج در این پاسخ در منابع ذیل نیز به یک نحوی آمده است: [۴۷]
سبحانى، جعفر، اضواء على عقايد الشيعة الاماميه و تاريخهم، ص ۳۹۰.
[۴۸]
مصباح یزدی، محمدتقى، آموزش عقايد، ج ۲، ص ۱۹۰.
[۴۹]
مصباح یزدی، محمدتقى، اصول عقايد ۲، (رهنماشناسى)، ص ۱۲۸.
[۵۰]
سبحانی، جعفر، منشور جاويد، ج ۵، ص ۳۰۷.
۷ - آیات دال بر عصمتدر قرآن کریم آیات متعددی آمده که ناظر به عصمت اهل بیت هستند که در این جا به نمونههایی از آنها اشاره میشود: ۷.۱ - آیه تطهیریکی از آیاتی که دلالتش بر عصمت اهل بیت (علیهمالسّلام)، شهرت عمومی دارد، به گونهای که بعد از شنیدن یا تلاوت آن، عصمت اهل بیت در ذهن همگان تداعی میشود و بزرگان اهل تفسیر و کلام نیز برای اثبات عصمت اهل بیت به آن استدلال میکنند، آیهی تطهیر است که فرمود: (انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا). [۵۱]
مصباح یزدی، محمدتقی، آموزش عقاید، ج۲، ص۱۹۱.
[۵۴]
جعفری، محمدتقی، تفسیر، نقد و تحلیل مثنوی، ج۱۱، ص۱۴۳.
پیام این آیه در چند محور طرح و تبیین میشود:۷.۱.۱ - پیام اولقبل از هر چیز لازم است یادآوری شود که بر اساس روایات فراوانی که اکثر آنها در منابع اهل سنت نیز آمده، آیهی تطهیر در شان پیامبر و اهل بیت (علیهمالسّلام) ( علی، فاطمه، حسن و حسین (علیهمالسّلام)) نازل شده است. [۵۵]
سبحانی، جعفر، منشور جاويد، ج۴، ص۱۲۶.
۷.۱.۲ - پیام دومبر اساس بررسی کارشناسان بزرگ اهل تفسیر، منظور از اراده در این آیه، ارادهی تکوینی است نه تشریعی. تفاوت آن دو در این است که ارادهی تکوینی هرگز از مراد تخلف نمیکند، برخلاف ارادهی تشریعی که به جعل و وضع قانون شرعی تعلق میگیرد که ممکن است مکلفان به آن عمل کنند و ممکن است عمل نکنند. به چند دلیل به آسانی میتوان ثابت کرد که اراده در این آیه تکوینی است: ۷.۱.۲.۱ - تکوینی بودن آیهاولا، ارادهی تشریعی اختصاص به گروه خاصی ندارد، بلکه همهی ملکفان را شامل میشود، و از آن جا که در آیهی مذکور ارادهی خداوند به تطهیر گروه خاصی (پیامبر و اهل بیت) تعلق گرفته و فرموده است: (عنکم اهل البیت)، معلوم میشود که مراد ارادهی تکوینی است. ثانیا، عنایت ویژهای که در آیه دیده میشود، بهترین دلیل است بر این که مراد ارادهی تکوینی است، زیرا ارادهی تشریعی با این توجه ویژه مطرح نمیشود؛ مثلا کلمهی «انما» حصر را میرساند و نشان میدهد که این اراده برای همگان نیست و تاکیدهایی که در آیه وجود دارد، نظیر: «لیذهب»، «یطهر» و «یطهرکم تطهیرا» و این که آیه در مقام مدح و تمجید است، همهی این دلایل ثابت میکند که اراده در این آیه تکوینی است نه تشریعی. [۵۷]
جوادی آملی، وحی و رهبری، ص۲۱۷، مقالهی ۳.
[۵۹]
مصباح یزدی، محمدتقی، اصول عقاید ۲، (رهنماشناسی)، ص۴۶۷.
[۶۰]
جوادی آملی، عبدالله، وحی و نبوت ۷، ص۲۲۵.
[۶۱]
سبحانی، جعفر، منشور جاوید، ج۵، ص۲۸۱.
[۶۲]
جعفری، محمدتقی، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۱۹۶.
[۶۳]
سبحانی، جعفر، رسایل و المقالات، ص۱۳۹.
[۶۴]
جعفری، محمدتقی، تفسیر و نقد و تحلیل مثنوی، ج۱۱، ص۱۴۵.
۷.۱.۳ - پیام سومبه طور خلاصه، مضمون آیه این است که ارادهی تخلف ناپذیر خداوند بر آن تعلق گرفته است که اهل بیت از هر گونه ناپاکی و آلودگی ظاهری و معنوی پاکیزه بوده و در هر دو بعد عقل نظری و عملی از مصونیت الهی و عصمت برخوردار باشند. بنابراین، از این آیه به آسانی معلوم میشود که گناه و اشتباه در ساحت قدسی اهل بیت (علیهمالسّلام) هرگز راه ندارد و آنها از عصمت کامل الهی برخوردار هستند. ۷.۲ - آیه امامتآیهی دیگر که گواه و شاهد قرآنی بسیار روشن بر عصمت امام است این آیه است که فرمود: (و اذ ابتلی ابراهیم ربه بکلمات فاتمهن قال انی جاعلک للناس اماما قال و من ذریتی قال لا ینال عهدی الظالمین)؛ به یادآور زمانی که ابراهیم را خدا به اموری آزمایش نمود و ابراهیم از عهدهی آزمون خداوند بر آمد، خدا به او فرمود: من تو را امام و پیشوای مردم قرار دادم، ابراهیم گفت: از ذریه و نسل من) چطور؟ (خداوند فرمود: عهد من به ظالمان نمیرسد. دربارهی این آیهی مبارکه اولا، باید گفت که از نظر شیعهی امامیه، امامت همانند رسالت و نبوت عهد و منصب الهی است و تنها خداوند میداند که چه کسی این سمت (امامت) را میتواند به عهده بگیرد. [۶۶]
جوادی آملی، عبدالله، وحی و رهبری، ص۱۷۶، مقالهی ۲.
ثانیا، نقل شده وقتی از برخی بزرگان سؤال شد که این آیه به چه دلیل بر عصمت امام دلالت میکند؟ ایشان در پاسخ فرمود: بر اساس حصر عقلی، مردم از چهار قسم بیرون نیستند. یا در همهی عمر ظالم و ستمگرند، یا در هیچ مرحلهای از عمر ظالم نیستند، یا در اول عمر ستمکارند و در پایان زندگی از ستم توبه میکنند، یا در آغاز عمر صالحاند، ولی در پایان عمر ستم میکنند، شان حضرت ابراهیم بالاتر از آن است که از خداوند درخواست کند که مقام امامت را به گروه اول و چهارم بدهد، پس به یقین، دعای ابراهیم شامل حال این دو دسته نمیشود، اما گروه دوم و سوم، یعنی کسانی که در همهی عمر هیچ گاه اهل ستم نبودند، و افرادی که در ابتدای عمر ستم کرده و در پایان توبه نمودند، خداوند از میان این دو گروه در این آیه فرمود: (لا ینال عهدی الظالمین)، یعنی گروه دوم را نفی کرده و فرموده است: کسی که اهل ظلم و ستم باشد، عهد و منصب من به او نمیرسد. در نتیجه، تنها گروه سوم باقی میماند که هیچ گاه اهل ستم نبودهاند، پس آنان معصومند، لذا عهد الهی، یعنی منصب امامت مربوط به آنهاست. [۶۸]
جوادی آملی، عبدالله، وحی و نبوت، ص۲۲۲.
[۶۹]
مصباح یزدی، محمدتقی، آموزش عقاید ۲، (رهنماشناسی)، ص۴۶۰.
[۷۰]
جعفر سبحانی، الالهیات علی الهدی الکتاب و السنة و العقل، ج۲، ص۶۲۴.
[۷۱]
جعفری، محمدتقی، شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۲۷۴.
[۷۲]
سبحانی، جعفر، اضواء علی عقاید الشیعة الامامیه و تاریخهم، ص۳۹۴.
۲ - جمعبندی و نتیجهاز آنچه بیان شد، اولا، معلوم گردید که دلیل و شاهد بر عصمت اهل بیت، قرآن کریم است، ثانیا، به دلایل متعدد اهل بیت (علیهمالسّلام) در عرف قرآن اسم خاص پنج نفر، یعنی پیامبر اکرم، علی مرتضی، فاطمه، حسن و حسین (علیهماالسلام) است و شامل همسران پیامبر نمیشود. [۷۴]
سبحانی، جعفر، منشور جاوید، ج۵، ص۲۱۹.
ثالثا، از آن جا که بر اساس روایات متعددی که از طریق شیعه و سنی آمده، آیهی تطهیر در شان پیامبر و علی، فاطمه، حسن و حسین (علیهمالسّلام)، نازل شده، پس به تصدیق قرآن کریم، اهل بیت پیامبر دارای مقام عصمت هستند. ۹ - عصمت اهل بیت در بیان پیامبردربارهی عصمت اهل بیت، از پیامبر اکرم معارف و حقایق فراوانی رسیده که در این جا به نمونههایی از کلمات آن حضرت اشاره میشود: ۹.۱ - حدیث اولابن عباس میگوید: از رسول خدا شنیدم که فرمود: انا و علی و الحسن و الحسین و تسعة من ولد الحسین مطهرون معصومون؛ من و علی و حسن و حسین و نه فرزند حسین پاک و معصوم هستیم. [۷۵]
جوادی آملی، عبدالله، وحی و نبوت، ص۲۲۸.
۹.۲ - حدیث دومام سلمه، همسر پیامبر میگوید: رسول خدا در خانهی من بود و جامهای بر خود انداخته بود، فاطمه، دختر پیامبر وارد شد، حضرت به او فرمود: همسر و دو فرزندت حسن و حسین را فرا بخوان، فاطمه آنان را فرا خواند، آنها در حال صرف غذا بودند که آیهی تطهیر نازل شد، بعد رسول خدا آن جامعه را بر آنان انداخت و با دست خود به سوی آسمان اشاره کرد و سه مرتبه فرمود: اللهم هولاء اهل بیتی و خاصتی فاذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهیرا؛ خداوندا اینها اهل بیت و خاصان من هستند، هر گونه آلودگی را از آنان دور بدار و آنها را پاکیزه گردان. ۹.۳ - حدیث سومابی سعید خدری نقل کرده که رسول خدا فرموده است: آیهی تطهیر در شان پنج نفر، یعنی رسول خدا، علی، فاطمه، حسن و حسین (علیهمالسّلام) نازل شده است. در حدیث ثقلین که به طور متواتر از طریق شیعه و سنی از پیامبر اکرم رسیده است، حضرت فرمود: انی تارک فیکم الثقلین، کتاب الله و عترتی ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا ابدا و انهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض؛ من دو چیز گرانسنگ در میان شما میگذارم؛ یکی کتاب خدا و دیگر عترت و اهل بیت خودم، تا وقتی به آن دو چنگ بزنید هیچگاه گمراه نمیشوید، و این دو از هم جدا نمیشوند، تا این که در حوض بر من وارد شوند. ۹.۳.۱ - دلالت حدیث بر عصمتاین روایت از چند نظر بر عصمت اهل بیت دلالت میکند: ۹.۳.۱.۱ - اولااین که فرمود: «ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا» معلوم میشود که عترت پیامبر معصومند، زیرا اگر معصوم نباشند و گناه و سهو و اشتباه از آنان سر بزند؛ مثلا حکمی از احکام خدا را از قرآن اشتباه بفهمند یا اشتباه به مردم تفهیم کنند، موجب گمراهی مردم میشود، در صورتی که پیامبر فرمود: اگر از قرآن و عترت پیروی کنید هرگز گمراه نمیشوید. پس پیام این حدیث تنها در سایهی عصمت عترت و عمل مردم به دستورات آنها تحقق پیدا میکند. ۹.۳.۱.۲ - ثانیااین فراز کلام حضرت که فرمود: «انهما لن یفترقا» نیز دلیل بر عصمت عترت است، زیرا صدور گناه و سهو و یا کار ناشایسته از عترت موجب جدایی آنها از قرآن میشود، پس اگر حضرت فرمود: عترت هرگز از قرآن جدا نمیشود، معلوم میگردد که عترت همواره معصومند و هیچ گاه دچار معصیت و اشتباه نمیشوند. [۷۸]
مصباح یزدی، محمدتقی، اصول عقاید ۲، (رهنماشناسی)، ص۴۷۲.
[۷۹]
جعفری، محمدتقی، تفسیر، نقد و تحلیل مثنوی، ج۱۳، ص۱۱۷.
۹.۳.۱.۳ - ثالثابه طور یقین، قرآن از هر گونه خطا مصون و محفوظ است، چنان که خداوند دربارهی آن فرمود: (لا یاتیه الباطل من بین یدیه و لا من خلفه) و از آن جا که در حدیث ثقلین عترت به عنوان عدل قرآن معرفی شده، معلوم میشود که عترت باید همانند قرآن معصوم باشند وگرنه عدل قرآن نخواهند بود. [۸۰]
جوادی آملی، عبدالله، سیرهی رسول اکرم در قرآن، (تفسیر موضوعی ۹)، ص۴۳.
[۸۲]
جعفری، محمدتقی، شرح نهج البلاغه، ج۱۴، ذیل خطبهی ۷۷، ص۱۳۰.
[۸۳]
جوادی آملی، عبدالله، سیرهی رسول اکرم، (تفسیر موضوعی ۸)، ص۴۸۵.
۹.۴ - حدیث چهارمشیعه و سنی این حدیث را از پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نقل کرده که فرموده است: علی مع الحق و الحق مع علی یدور معه حیث مادار؛ علی با حق و حق با علی است، هر جا که علی سیر کند، حق نیز همراه او حرکت میکند. از این حدیث نورانی نه تنها حق مدار بودن علی، بلکه مدار حق بودن او نیز به دست میآید. بیتردید، داشتن این مقام بدون عصمت ممکن نیست، زیرا ممکن است کسی با سعی و تلاش خود را همواره در مدار حق قرار دهد و نگهدارد، اما بدون عصمت هرگز مقدور کسی نخواهد بود که مدار حق بشود، به گونهای که هر جا او باشد، حق در آن جا باشد. پس معلوم میشود که علی و سایر اهل بیت (علیهمالسّلام) دارای مقام عصمتاند، لذا مدار حق هستند. [۸۴]
جوادی آملی، عبدالله، حیات عارفانهی امام علی علیهالسّلام، ص۹۲.
[۸۵]
سبحانی، جعفر، اضواء علی عقاید الشیعة الامامیه و تاریخهم، ص۳۸۹.
[۸۶]
جعفری، محمدتقی، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۲۱۷.
۹.۵ - حدیث پنجمیکی از دلانگیزترین کلماتی که حکایت از عصمت اهل بیت دارد، کلام امیر بیان، علی عالی اعلاست که در نهج البلاغه فرمود: آل محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) سرمایهی حیات علم و باعث نابودی جهل هستند، بردباری آنان شما را از معرفت آنها آگاه میکند، چه این که ظاهرشان نمایانگر باطن و سکوتشان نشاندهندهی دانش آنان است، از حق تخلف نکرده و در حق اختلاف ندارند، آنها ارکان اسلام و پناهگاه مردمند، به واسطهی آنان حقایق تکمیل شد، باطل از جایش برافتاد و زبان او از ریشه قطع میگردد، آنها دین را با ظرفیت کامل درک میکنند نه از راه شنیدن و تقلید. ۹.۶ - موارد مستفاد از حدیثچندین فراز از این کلام نورانی به وضوح بر عصمت اهل بیت دلالت دارد: اولا، این که فرمود: «و لایخالفون الحق» دلالت بر این دارد که انسان وقتی از مخالفت با حق مصون میماند که در فهم، اعتقاد، عمل، تبلیغ و سایر مراحل کاملا بر محور حق سیر کند. این هدف تنها در صورتی تامین خواهد شد که از انسان هیچگونه خلاف حقی سر نزند و در همهی امور یاد شده معصوم باشد. ثانیا، این که فرمود: «عقلو الدین عقل وعایة و رعایة»، گویای آن است که اهل بیت ظرف و گنجینهی حقایق دین و عملکننده به دستورات آن هستند. این فراز نیز میتواند دلیل بر عصمت آنان باشد، چون گنجینهی دین باید از هر گونه آلودگی پاکیزه باشد. ثالثا، با توجه به آنچه قبلا در تعریف عصمت گفته شد (که عصمت از سنخ علم است)، جملهی «هم عیش العلم» بهترین گواه بر عصمت اهل بیت خواهد بود. رابعا، این که فرمود: «بهم عاد الحق فی نصابه و انزاح الباطل عن مقامه و انقطع لسانه عن منبته» گواه و شاهد دیگر بر عصمت اهل بیت (علیهمالسّلام) است، زیرا تکمیل حق به معنای واقعی کلمه و ریشهکن نمودن باطل به طور کامل و در همه امور و ابعاد بدون وصف عصمت میسور نخواهد بود، چون بدون عصمت و احتمال اشتباه تشخیص کامل حق و تمیز آن از باطل آسان نیست. [۸۸]
سبحانی، جعفر، منشور جاوید، ج۵، ص۱۰.
۹.۷ - حدیث ششمهم چنین امیر مؤمنان (علیهالسّلام) در جای دیگر فرمود: به کجا میروید و چگونه در تاریکیها غوطهور میگردید، در حالی که عترت پیامبر در میان شماست، آنان زمام حق و پیشتازان دین و زبانهای صدقند، آنها را در بهترین و مناسبترین مقام قرآنی که دارند، تلقی نمایید و همانند شتران تشنه به آب به سوی آنها هجوم آورید. و در خطبهی دیگر فرمود: فیهم کرائم القرآن و هم کنوز الرحمن؛ در اهل بیت کرامتهای قرآن نهفته است و آنان گنجینهی الرحمن هستند. این کلمات حضرت نیز شاهد بر عصمت اهل بیت است، زیرا قرآن در همهی صور و منازل خود معصوم است. حضرت فرمود: به دلیل این که زمام حق به دست عترت پیامبر است، پس آنها را در بهترین منازل قرآن قرار دهید، زیرا آنها گنجینهی رحمان و کریمهی قرآنند. از این به خوبی معلوم میشود که این کلام حضرت ناظر به عصمت اهل بیت (علیهمالسّلام) است، زیرا بدون وصف عصمت هیچ کسی نمیتواند در بهترین منازل قرآن قرار گیرد و گنجینهی «الرحمان» باشد. [۹۱]
جعفری، محمدتقی، شرح نهج البلاغه، ج۱۴، ص۱۲۲.
[۹۲]
جعفری، محمدتقی، شرح نهج البلاغه، ج۲۵، ص۲۲۴.
[۹۳]
جعفری، محمدتقی، شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۲۷۱.
در توضیح و اثبات این مسئله باید گفت: دلالت این کلام امیر مؤمنان که فرمود: «فانزلوهم با حسن منازل القرآن» بر عصمت عترت پیامبر به اندازهای روشن است که حتی برخی از بزرگان اهل سنت گفتهاند: اگر از من سؤال شود که آیا این کلام علی (علیهالسّلام) اشاره به عصمت عترت دارد؟ در پاسخ خواهم گفت: ابو محمد بن متویه از بزرگان اهل سنت در کتاب الکفایه آورده است: علی دارای مقام عصمت بود و دلایل متعددی بر عصمت او وجود دارد. ۱۰ - عناوین مرتبطعصمت؛ آیه عصمت؛ آیات عصمت انبیا؛ آیات عصمت انبیاء؛ عصمت (قرآن)؛ عصمت از دیدگاه وهابیت. ۱۱ - پانویس
۱۲ - منبعسایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «عصمت اهل بیت» ۹۴/۱۲/۱۰. ردههای این صفحه : مقالات اندیشه قم
|